خلاصه ای کامل از کل مانگا یک تکه

عکس نویسنده
نوشته شده توسط guidetoexam

توضیح کامل The One Piece Story

One Piece که به عنوان گنج راجر شناخته می شود وصیت نامه ای است که توسط Joyboy به جا مانده است.. بنابراین چیزی جز قطعه ای از تاریخ نیست که دولت جهانی در دروغ های خود دفن کرده است.

اما بیایید از ابتدا شروع کنیم:

هر نویسنده ای (کمیک یا غیرطنز) از رویدادهای "واقعی" الهام می گیرد. ما در طول تاریخ خود داستان هایی از فرهنگ عمومی تعریف کرده ایم و اودا نیز تفاوتی ندارد.

فقط به حماسه مهیج بارک و مثلث معروف برمودا فکر کنید.

اودا رمز و راز مثلث برمودا را خلق نکرد، او فقط از آن در داستان خود استفاده کرد.

این قانون کلی در مورد اکثر چیزهای One Piece مانند Joyboy صدق می کند.

ما هنوز چیز زیادی در مورد شخصیت One Piece نمی دانیم: گنجی که فکر می کردیم توسط راجر به جا مانده متعلق به Joyboy است. او می توانست پونگلیف بنویسد و نامه ای عذرخواهی برای عمل نکردن به قول خود به ماهیگیران نوشت.

روی عبارت "افسانه سلطنتی" تمرکز کنید.

زیرا در واقعیت شخصیت جوی بوی از پادشاه جویوبویو الهام گرفته شده است. این شخصیت واقعی یک پادشاهی را متحد می کند و با عدالت و هوش حکومت می کند.

اما بیش از همه او را به پیشگویی هایش می شناسند که معروف ترین آنها این است:

«یک روز، سفیدپوستان سلطه خود را بر جاوه برقرار کردند و سالیان دراز به مردم ظلم کردند، تا زمانی که مردان زرد از شمال آمدند. این "کوتوله های زرد" باید برای یک چرخه محصول در جزیره می ماندند و سپس می رفتند و آزاد می شدند. جاوه از سلطه خارجی.»

اندونزیایی ها معتقدند که این پیشگویی جویوبویو زمانی محقق شد که ژاپنی ها (کوتوله های زرد) آنها را از دست سفیدها (هلندی) آزاد کردند و در 9 آگوست 1945 به آنها پیشنهاد استقلال دادند. همه اینها بخشی از داستانی است که اتفاق افتاده است.

اکنون .. در حماسه Skypiea .. متوجه می شویم که بخشی از جزیره جایا (با تغییر یک حرف "جاوا") به آسمان کشیده شده است!

در آسمان چه اتفاقی می افتد؟

لوفی و ​​خدمه اش خدای Eneru (مرد سفید پوست) را که مردم بهشت ​​را به بردگی گرفته بود شکست دادند. روزی سفیدپوستان سلطه خود را بر جاوه مستقر خواهند کرد و سالها بر مردم ظلم می کنند. این تا زمانی بود که زردها از شمال رسیدند.

آزادی Sky People و خود Jaya. سرزمینی که خدا Eneru و پیروانش خصوصی کردند. این "کوتوله های زرد" باید برای یک چرخه محصول در جزیره می ماندند و سپس می رفتند و آزاد می شدند. جاوه از سلطه خارجی.»

درست مثل پیشگویی جویوبویو.

بنابراین اودا از عناصری استفاده می کند که بر تاریخ واقعی جهان تأثیر می گذارد. این بدان معناست که با شناخت همان داستانی که اودا از آن استفاده می کند، می توانیم داستان کمیکی را که اودا می خواهد تعریف کند استنباط کنیم.

بازگشت به Joyboy و پیشگویی های او و سپس .. یکی که به Jaya متصل است در آزادسازی جاوا از دست خارجی ها متوقف نمی شود.

او می گوید: «وقتی ارابه‌های آهنین بدون اسب حرکت می‌کنند و کشتی‌ها در آسمان حرکت می‌کنند، راتو عادل اندونزی را نجات داده و دوباره متحد می‌کند و طلوع عصر طلایی را آغاز می‌کند.»

راتو عادل در زبان جاوه ای به معنای پادشاه عادل است و جویوبویو در گذشته راتو عادل (پادشاه عادل) می دانستند.

بنابراین، می توانیم فرض کنیم که این راتو عادل JoyBoy است. با این حال، در دوران جوی بوی، کشتی ها در آسمان حرکت نمی کردند و ارابه ها هنوز توسط اسب ها کشیده می شدند.

در آن زمان می‌توانیم فرض کنیم که راجر بود… بالاخره، دوران جدیدی از دزدی دریایی را آغاز کرد. اما من فکر نمی‌کنم در دوران او کشتی‌ها پرواز کنند، و همچنین او هیچ پادشاهی را نجات نداد یا متحد نکرد.

در واقع از آنچه از فلاش بک های راجر می فهمیم، هم او و هم جویبوی به سادگی از داستان و خود پیشگویی یاد گرفتند. با این حال، هیچ یک از آنها نتوانستند اعمال قهرمانانه ای را که در نبوت نقل شده انجام دهند، زیرا هر دو در عصر اشتباهی متولد شده بودند.

به عنوان مثال، وقتی راجر به آسمان پرواز می کند، Skypeople هنوز تحت حاکمیت Eneru نیست. این بدان معنی است که زمان بندی راجر تنها چیزی است که او را از تحقق پیشگویی باز می دارد. او مردی نبود که برای آن پیشگویی مقدر شده بود، هدفش دیگری بود. او باید داستان One Piece را منتقل می کرد. همان داستانی که او با خواندن پونگلیف ها از جوی بوی یاد گرفت.

در مانگا، اینواراشی می‌گوید که بهتر است در مورد رمز و راز پینگلیف‌ها و اسلحه‌های اجدادی در جزیره معروف به داستان خنده بدانید.

سفر آنها آن مقصد را غیرقابل پاداش کرد.

چرا؟ زیرا به لطف راجر آنها از قبل می دانند که در جزیره چه خبر است.

تک تکه.

و به لطف رابین ما Poneglyphs را کشف کردیم.

اما قبل از بازدید از Wano، حتی نمی دانستیم که یک قطعه به Poneglyphs مرتبط است. یا اینکه برخی از آنها به آخرین جزیره منتهی می شدند.

منظورم این است که چند پونگلیف وجود دارد که با خواندن آنها مسیر تا آخرین جزیره ای که One Piece باید باشد را نشان می دهد، همه چیزهایی را که باید بدانیم به ما می گوید.

راجر از ابتدا گنجی در جزیره قرار نداده است.

او فقط برای کشف گنج به جا مانده از Joyboy آمده است و از مرگ خود استفاده کرد تا تمام جهان را به کشف همان گنج برساند.

این خلأ صد ساله حکومت جهانی است.

یا بهتر از آن، راهی برای آزاد بودن واقعی.

پس اوضاع چطور پیش رفت؟

Joyboy می توانست آینده را پیش بینی کند.

احتمالاً هدف آن متحد کردن همه مردم در یک پادشاهی باشکوه بدون طبقات اجتماعی مختلف بود. قولی که در آن زمان به پرنسس پری دریایی داده شد مربوط به انتقال همه موجودات دریایی به سطح زمین بود. این کار از طریق نوح و با استفاده از قدرت پری دریایی انجام شد تا زمین، دریا و آسمان را متحد کند.

(ما متوجه خواهیم شد که چرا نوح برای او بسیار مهم بود.)

ولی.

فکر می کنم جوی بوی آینده وحشتناکی را دید. او احتمالاً همان نابودی مردم خود و آرمان های آزادی خود را به دست سازمانی که امروز به نام دولت جهانی شناخته می شود، دید.

این حقیقت آن صد سال است که دولت از آن می ترسد. برای رسیدن به قدرت چه کردند؟

پس چه کار می کنند؟ آنها کل پادشاهی تحت حکومت جویبوی، پادشاه عادل را که می خواست همه مردم را تحت آزادی متحد کند، نابود کردند.

چگونه؟ با سلاح پلوتون که ساختند.

چرا جوی بوی از پوزیدون و اورانوس برای شکست دادن آنها استفاده نکرد؟ احتمالاً به این دلیل که اورانوس با وجود شناخت پوزیدون، هنوز متولد نشده بود. بنابراین، اورانوس استنباط کرد که نه تنها آنها همچنان به پلوتون بازنده خواهند شد، بلکه پوزئیدون نیز به دست دولت خواهد افتاد.

به یاد داشته باشید که پلوتون برای مقابله با دو سلاح اجدادی خلق شده است. بنابراین با در دسترس بودن تنها پوزیدون، هیچ شانسی برای برنده شدن وجود نداشت.

فکر می‌کنم این زمانی بود که او پیش‌بینی کرد که یک پادشاه عادل جدید جهان را به چالش خواهد کشید.

بنابراین برای اطمینان از اینکه دولت جهانی موفق نشد به طور کامل از ایده آل های او خلاص شود، به لطف مردم وانو، پونگلیف ها را ایجاد کرد و آنها را در سراسر جهان پراکنده کرد.

راجر وارد ماجراجویی خود می شود و "گنج جوی بوی" را کشف می کند. اما او نیز خود را گره خورده می بیند، زیرا در دوران اشتباهی متولد شده است. به هر حال پوزئیدون آینده هنوز متولد نشده است. بنابراین او تصمیم می گیرد که توسط نیروی دریایی اسیر شود (با دانستن اینکه مرگ او نزدیک است) و با آخرین کلمات خود طوفانی ایجاد می کند که می تواند تمام جهان را به لرزه درآورد تا گنج فعلی او را پیدا کند. تک تکه.

One Piece چیست؟

من همیشه کنجکاو بودم که چگونه اودا کلاور را از گفتن نام پادشاهی باشکوهی که دولت جهانی ویران کرد قطع می‌کند.

یعنی چرا نمیگی؟ این نام نمی تواند عظمت هر آنچه پیرمرد گفت را تغییر دهد. او آنها را به ناپدید شدن آن پادشاهی متهم کرده بود، حتی گفت که آن پادشاهی Poneglyph ها را برای حفظ تاریخ خود ایجاد کرده است... پس دانستن نام این پادشاهی چه فرقی می کند؟

مگر اینکه نام پادشاهی ویران شده قبلاً شناخته نشده بود ... One Piece. گنج معروف راجر

این توضیح می دهد که چرا کار پیرمرد قطع می شود و شهر رابین ویران می شود. آنها خیلی به حقیقت نزدیک شدند. به هر حال، چرا راجر باید نام گنج خود را "One Piece" بگذارد؟

مگر اینکه واقعا "یک تکه" از تاریخ گم شده باشد.

به طور خلاصه، One Piece قطعه گمشده تاریخ یک پادشاهی باستانی است که آزادی را تضمین می کند

JoyBoy احتمالاً این پادشاهی را اداره می کرد و می توانست آینده را پیش بینی کند. او شکست آنها را از انجمنی که امروز به نام دولت جهانی شناخته می شود، دید. او سپس تصمیم گرفت اراده رویای آنها را به پونگلیف ها (که غیرقابل نابودی هستند) بنویسد، با این اعتقاد که روزی کسی در آنچه شکست خورده موفق خواهد شد.

چه ارتباط های دیگری را می توانیم از این همه فرض کنیم؟

اول از همه رمز و راز در مورد به اصطلاح اراده D.

در این مرحله، برای من منطقی است که فکر کنم قبیله D اجداد سلطنت Joyboy هستند.

در غیر این صورت، چرا ریش سفید می‌گوید "مردی که راجر منتظرش بود، تو نیستی، معلم؟"

منظورم این است که چرا در وهله اول Teech را به عنوان یک امکان در نظر بگیریم؟ شاید به این دلیل که او نیز D در نام دارد؟

او می‌گوید که حتی اگر شما بخشی از آن خط خونی باشید... شما آن مردی نیستید که راجر منتظرش بود، و دلیل آن کاملاً ساده است. دقیقاً مانند امپراتورهای دیگر Tech می خواهد "حکومت" کند.

برعکس، لوفی فقط می‌خواهد آزاد باشد، که کل موضوع را در بر می‌گیرد که جوی‌بوی می‌خواهد به آن دست یابد... که آزادی مطلق برای همه مردم است.

همچنین، اراده D .. می تواند به سادگی «اراده به رویا."

در واقع، در طول Skypiea، رابین کتیبه ای پیدا کرد که روی آن نوشته شده بود:

انگیزه های خود را با دهان بسته در قلب خود نگه دارید. ما کسانی هستیم که تاریخ را با زنگ ناقوس بزرگ خواهیم بافت.»

این یک جمله رمزآلود است و من نمی دانم که آیا تفسیر من درست است یا نه، اما .. با "انگیزه هایت را در دل نگه دار، با دهان بسته"

این می تواند به معنای "رویاها را در قلب خود نگه دارید و در مورد آنها صحبت نکنید" باشد.

چرا؟ زیرا پادشاهی گمشده احتمالاً عقاید لیبرال خود را با سایر پادشاهی ها در میان می گذاشت و این منجر به مرگ او شد. بنابراین، به نسل های آینده هشدار می دهد که رویاهای خود، (اراده خود) را برای خود نگه دارند.

تک سخنرانی مشابهی را در اولین ملاقات با لوفی، زورو و نامی درباره رویاها انجام می دهد.

حتی دراگون در اولین مقدمه خود از این صحبت می کند که چگونه اراده و رویاهای موروثی را نمی توان متوقف کرد، تا زمانی که مردم تشنه آزادی هستند.

صحبت در مورد رویای لوفی یا اینکه چقدر به رویاهای هرکسی که در مسیرش ملاقات می کند احترام می گذارد، فایده ای ندارد. (خوب جز برای دشمنانش).

به هر حال..ادامه دارد ما کسانی هستیم که تاریخ را با صدای زنگ می‌بافیم بزرگ ناقوس”

اکنون «تاریخ بافی» را می‌توان به اصطلاح دراماتیک تاریخ در حال باز شدن تفسیر کرد. پس ما کسانی هستیم که تاریخ را (چگونه؟) "با زنگ ناقوس بزرگ" آشکار خواهیم کرد.

فکر می‌کنم آخرین جمله روشی است که اودا برای بازی کردن بین چیزی که از قبل می‌داند و چیزی که قرار است به محض فاش شدن One Piece به هم وصل کنیم، باشد.

منظورم این است که تمایل لوفی برای به صدا درآوردن آن زنگ، (اسکایپیا) فقط برای اینکه مون بلان کریکت بداند داستانی که او می داند حقیقت دارد، نوعی مقدمه برای آنچه در آینده خواهد آمد است.

زیرا، در پایان بازی، لوفی باید داستان پادشاهی باستانی را از زیر خاک بیرون بیاورد و تمام جهان را به این باور برساند که این حقیقت دارد!

بنابراین در Skypiea با به صدا درآوردن آن زنگ طلایی، لوفی قبلاً تبدیل به "پادشاه عادل" شده است که Joyboy پیش بینی کرده بود و راجر منتظر او بود. این به این دلیل است که او حقیقت داستانی را نشان داد که همه معتقد بودند دروغ است.

درست مانند پیدا کردن یک قطعه و کشف پادشاهی گمشده او را به افشای حقیقت در مورد آن سال های تاریکی سوق می دهد.

حدس می‌زنم چیزی که می‌گویم این است که فرض کنیم قبیله D اجداد پادشاهی گمشده هستند و اراده رویای یک دنیای آزاد را به ارث برده‌اند، چندان خطرناک نیست. به خصوص اگر در نظر بگیریم که قبیله D به عنوان دشمنان خدایان تعریف شده است.

در One Piece خدایان کسی نیستند جز اشراف ماریجویس، اجداد بیست پادشاهی که حکومت جهانی را بنا کردند و دشمنان پادشاهی گمشده.

بنابراین به جرات می توان گفت که قبیله D دشمن اشراف در Mariejois است.

اودا همچنین سرنخی از این واقعیت را در Skypiea به ما می دهد، زمانی که نامی خود را در این فکر می کند که Luffy دشمن طبیعی Eneru است.

همانطور که گفتیم، انرو نقش خدا را بازی می کند و لوفی از نوادگان قبیله D است.

بنابراین، قوس Skypiea چیزی بیش از پیش درآمدی برای آنچه در آینده رخ خواهد داد، نبود. و دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد؟

گفتیم که One Piece داستان این پادشاهی سقوط کرده را فاش می کند، اما رویای این پادشاهی چه بود؟ این پادشاهی می خواست چه کند که آنقدر غیرقابل تصور بود که بیست پادشاهی علیه او متحد شدند؟

آخرین ماجرایی که حتی راجر هم نتوانست انجام دهد چه بود؟

چیزی که ما به یقین می دانیم این است که مربوط به سلاح های به اصطلاح اجدادی است. به همین دلیل راجر از مادام شرلی می پرسد که شاهزاده خانم پری دریایی بعدی کی به دنیا می آید.

اما Joyboy قرار بود با سلاح های اجدادی چه کند؟

او می خواست با استفاده از قدرت این سلاح ها جهان را آزاد کند.. اما چگونه؟

خوشبختانه اودا قبلاً به این سؤال نیز پاسخ داده است.

ببینید دنیای یک تکه چگونه تقسیم شده است.

عملا تنها چیزی که واقعا جهان را در One Piece جدا می کند، خط قرمز است.

اگر هدف Joyboy واقعاً آزاد کردن جهان بود، پس یک قطعه زمین بزرگ که آن را به دو قسمت تقسیم می کند، مطمئناً می تواند یک مشکل باشد، فکر نمی کنید؟

ناگفته نماند که سرزمین مقدس Mary Geoise درست در خط قرمز قرار دارد.

آیا می توانی مرا باور کنم که این فقط یک تصادف است که اجداد کسانی که با پادشاهی از دست رفته مخالفت می کردند در یک قطعه زمین زندگی می کردند که دنیا را به نصف تقسیم کرد؟

من به تصادفات اعتقادی ندارم

پس ما در مورد خط قرمز چه می دانیم؟

گفته می شود خط قرمز از سطح اقیانوس تا جزیره مرد ماهی 10,000 متر عمق دارد.

در عین حال، به اندازه کافی از سطح دریا بلند است در نظر گرفته شود صعب العبور و آن نابود نشدنی استیعنی عبور از روی آن یا از زیر آن بدون استفاده از هر یک از ورودی‌ها تقریباً غیرممکن است.»

"در حالی که قاره برای هر قایق که بخواهد بین دریاها یا بخش های خاصی از خط بزرگ عبور کند غیرممکن به نظر می رسد، نقاط عبور خاصی وجود دارد که کشتی می تواند از بین بلوز عبور کند: بالا رفتن از آبراه های Reverse M. (معمولا استفاده می شود. توسط دزدان دریایی برای ورود به گراند لاین)، کسب مجوز دولتی از سرزمین مقدس دولتی مری ژئویز، یا غوطه ور شدن در یک گذرگاه زیر آب که به جزیره مرد ماهی می رسد، که در اطراف سوراخی قرار دارد که مستقیماً بین بهشت ​​و دنیای جدید ارتباط برقرار می کند. ”

حالا بیایید به سه نکته بسیار مهم نگاه کنیم:

1) "تنها راه امن برای عبور از خط قرمز، اجازه گرفتن از اشراف است."

2) خط قرمز غیر قابل تخریب در نظر گرفته می شود.

3) درست بالای جزیره مرد ماهی قرار دارد.

ما نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که جابجایی از یک نقطه جهان به نقطه دیگر بسیار دشوار است زیرا این دیوار تخریب ناپذیر وجود دارد و فقط با اجازه بزرگان مردم عادی می توانند از آن عبور کنند.

واضح است که خط قرمز است مانعی برای آزادی انتخاب مردم بنابراین، از درک این واقعیت و فکر کردن به اینکه Joyboy فقط می خواست این قطعه زمین عظیم را نابود کند تا به مردم اجازه دهد آزادی کامل را برای رفتن به هر کجا که می خواهند بروند، قدم بسیار کوتاه است.

همچنین، این واقعیت که مری ژئویز درست بالای خط قرمز قرار دارد، یک سرنخ دیگر برای این نظریه است. پس از شکست پادشاهی از دست رفته، بیست پادشاهی می توانستند مقرهای خود را دقیقاً در وسط دلیل اتحاد خود قرار دهند.

اما چگونه می توان چیزی را که غیرقابل تخریب تلقی می شود از بین برد؟

به لطف سلاح های اجدادی.

Joyboy می خواست از قدرت پوزیدون و اورانوس استفاده کند تا در نهایت خط قرمز را نابود کند و به همه آزادی مطلق بدهد تا از یک نقطه جهان به نقطه دیگر حرکت کنند.

راجر، به محض اینکه نیت جویبوی را فهمید، سفر خود را دوباره در جستجوی سلاح های اجدادی آغاز می کند، اما شکست می خورد. بنابراین قبل از مرگش جهان را تشویق کرد تا گنج او را بیابد.

تمام این فرضیه عظیم به دیدگاه مادام شرلی مرتبط است.

لافی جزیره فیشمن را نابود خواهد کرد، بدون شک. چون خود جزیره زیر خط قرمز قرار دارد.

این بدان معنی است که وقتی لوفی خط قرمز را نابود می کند، جزیره ماهیگیر توسط آوارهای خط قرمز له می شود. و به همین دلیل است که نوح مورد نیاز خواهد بود. این قایق پناهگاه همه موجودات دریایی و همچنین خانه آنها خواهد بود تا زمانی که مکان جدیدی در سطح پیدا کنند.

اودا نابودی خط قرمز را به چند روش پیش بینی می کند.

اول از همه در داستان لاوون:

نهنگ جوان در تلاش برای نابودی خط قرمز بود، به خوبی می‌دانست که همراهانش در آن طرف هستند، در واقع، اگر خط قرمز وجود نداشت، او مجبور نبود فقط برای دیدن دوباره هم تیمی‌هایش به دور دنیا بچرخد. .

لوفی پرچم دولت جهانی را می سوزاند.

شکل پرچم یادآور تقسیماتی است که به دلیل خط قرمز در جهان وجود دارد. بنابراین تخریب پرچم لوفی نه تنها راهی است که او به دولت اعلان جنگ می کند، بلکه مقدمه ای برای کاری است که پس از یافتن آن یک قطعه انجام خواهد داد.

مینگو می گوید تنها یک تاج و تخت وجود دارد و همه آن را می خواهند.

لوفی زمانی که خط قرمز را از بین ببرد آن تاج و تخت را از بین خواهد برد.

چون پادشاه دزدان دریایی نیازی به تاج و تخت ندارد.

همانطور که قبلاً گفتم، تفاوت اصلی بین Luffy و هر دزد دریایی دیگری در مسیر One Piece این است که Luffy نمی‌خواهد حکومت کند.

او فقط می‌خواهد آزاد باشد... به همین دلیل است که در میان همه مردانی که دریا را گرفته‌اند، لوفی تنها کسی خواهد بود که می‌خواهد از سلاح‌های اجدادی برای نابودی خط قرمز استفاده کند و کنترلی بر همه چیز نداشته باشد. دریاها

و اساساً همین است.

تک تکه آخرین قطعه تاریخ خواهد بود که رویای قبیله D را آشکار خواهد کرد.

ن: با از بین رفتن خط قرمز، تمام اقیانوس ها در یک نقطه به هم می رسند، این باعث ایجاد رنگ آبی سانجی می شود.

ارسال نظر