مقاله ملی گرایی آفریقایی برای دانش آموزان به زبان انگلیسی

عکس نویسنده
نوشته شده توسط guidetoexam

معرفی

تضمین و حفظ منافع آفریقای جنوبی هدف اصلی حزب ملی (NP) بود که در سال 1948 به قدرت رسید. پس از قانون اساسی 1961، که سیاه پوستان آفریقای جنوبی را از حق رای محروم کرد، حزب ملی کنترل خود را بر آن حفظ کرد. آفریقای جنوبی از طریق آپارتاید آشکار.

خصومت و خشونت در دوره آپارتاید رایج بود. جنبش های ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی پس از کشتار شارپویل در سال 1960، که منجر به کشته شدن 69 معترض سیاهپوست شد، برای تحریم های بین المللی علیه دولت آفریکانر لابی کردند (تاریخ آفریقای جنوبی آنلاین).

به گفته بسیاری از آفریقایی ها که تعهد NP به حفظ آن را زیر سوال بردند، آپارتاید به اندازه کافی منافع آفریقایی ها را نمایندگی نمی کرد. آفریقای جنوبی هم از نظر قومی و هم از نظر سیاسی خود را آفریقایی می نامند. بوئرها که به معنی کشاورزان است تا اواخر دهه 1950 به عنوان آفریقایی نیز شناخته می شدند.

انشا ناسیونالیسم آفریقایی انشا کامل

اگرچه آنها معانی مختلفی دارند، اما این اصطلاحات تا حدودی قابل تعویض هستند. حزب ملی قبل از آپارتاید به عنوان یک حزب مخالف امپریالیسم بریتانیا نماینده تمام منافع آفریقای جنوبی بود. بنابراین، ناسیونالیست ها به دنبال استقلال کامل از بریتانیا نه تنها از نظر سیاسی (سفید)، بلکه از نظر اقتصادی (Autarky) و فرهنگی (Davenport) بودند.

آفریقایی-آفریقایی، سیاه پوست، رنگین پوست و هندی چهار گروه قومی اصلی آفریقای جنوبی در این دوره زمانی بودند. در آن زمان، طبقه حاکم از سفیدپوستانی تشکیل می‌شد که به زبان آفریکانس صحبت می‌کردند: آنها ادعا می‌کردند سیاه پوستان و رنگین پوستان در دوران استعمار-استعماری به طور غیرارادی برای کار آورده شده‌اند، بنابراین آنها تاریخ یا فرهنگ نداشتند. بنابراین، ناسیونالیسم آفریقایی به عنوان یک ایدئولوژی محافظه کار (داونپورت) برای میراث سفید عمل کرد.

تاریخ آفریقای جنوبی

مشارکت فزاینده مردم هند در دولت و سیاست نشان می دهد که ناسیونالیسم آفریقایی در حال فراگیرتر شدن است زیرا هندی ها به عنوان آفریقای جنوبی شناخته می شوند.

در دوران آپارتاید، سفیدپوستان آفریقای جنوبی به زبان آفریکانس صحبت می کردند، زبانی که از هلندی گرفته شده بود. به عنوان یک زبان رسمی آفریقای جنوبی، Afrikaner به یک اصطلاح رایج برای توصیف یک گروه قومی و زبان آن تبدیل شده است.

زبان آفریکانس توسط جمعیت فقیر سفیدپوست به عنوان جایگزینی برای زبان استاندارد هلندی ایجاد شد. زبان آفریکانس در دوران آپارتاید به سیاه‌پوستان آموزش داده نمی‌شد، که منجر به تغییر نام آن به جای آفریکانس، Afrikaner شد.

حزب Het Volk (Norden) توسط DF Malan به عنوان ائتلافی بین احزاب آفریقایی مانند Afrikaner bond و Het Volk تأسیس شد. حزب متحد (UP) توسط JBM Hertzog در سال 1939 پس از جدا شدن وی از جناح لیبرال تر خود برای تشکیل سه دولت متوالی NP از سال 1924 تا 1939 تشکیل شد.

سیاهپوستان آفریقای جنوبی در این دوره با موفقیت برای حقوق بیشتر توسط حزب مخالف متحد لابی شدند، که جداسازی نژادی را در حوزه‌های نفوذ جداگانه به نام آپارتاید بزرگ حذف کرد، که به این معنی بود که سفیدپوستان می‌توانستند آنچه را که سیاه‌پوستان در محله‌های جدا شده خود انجام می‌دادند (نوردن) کنترل کنند.

پارتی ملی

آفریقای جنوبی بر اساس ظاهر و وضعیت اجتماعی-اقتصادی خود بر اساس قانون ثبت جمعیت که توسط NP پس از شکست حزب متحد در سال 1994 تصویب شد، به گروه های نژادی طبقه بندی شدند. به منظور ایجاد پایگاهی قوی برای حمایت از حزب سیاسی خود، NP به آن پیوست. نیروهای با Afrikanerbond و Het Volk.

این سازمان در سال 1918 برای رسیدگی به عقده‌های حقارت ایجاد شده توسط امپریالیسم بریتانیا (نوردن) در میان آفریقایی‌ها از طریق «حکومت و محافظت» از آنها تأسیس شد. این منحصراً سفیدپوستان بودند که به پیوند افریکانر پیوستند، زیرا آنها فقط به منافع مشترک علاقه داشتند: زبان، فرهنگ و استقلال سیاسی از بریتانیا.

آفریکانس در سال 1925 توسط Afrikaner bond که آفریقای Taal-en Kultuurvereniging را تأسیس کرد، به طور رسمی به عنوان یکی از زبان های رسمی آفریقای جنوبی شناخته شد. همچنین NP شروع به حمایت از فعالیت‌های فرهنگی مانند کنسرت‌ها و گروه‌های جوانان کرد تا آفریقایی‌ها را زیر یک پرچم (هنکینز) قرار دهد و آنها را در یک جامعه فرهنگی بسیج کند.

در داخل حزب ملی جناح هایی وجود داشتند که به جای اینکه یک بدنه یکپارچه باشند، بر اساس تفاوت های طبقاتی اجتماعی-اقتصادی بودند: برخی از اعضا دریافتند که برای پیروزی در انتخابات 1948 به حمایت مردمی بیشتری نیاز دارند.

همچنین می توانید مقالات دیگر ذکر شده در زیر را از وب سایت ما به صورت رایگان بخوانید.

ملت آفریقایی

حزب ملی با ترویج ناسیونالیسم مسیحی در آفریقای جنوبی، شهروندان را تشویق کرد که به جای ترس از تفاوت‌هایشان احترام بگذارند و از این رو رای افریکانرز (نوردن) را به دست آورد. این ایدئولوژی را می توان نژادپرستانه تلقی کرد زیرا هیچ برابری بین نژادها به رسمیت شناخته نشد. بلکه از کنترل منطقه اختصاص داده شده به سیاهان بدون ادغام آنها در گروه های دیگر حمایت می کرد.

در نتیجه آپارتاید، ساکنان سیاه و سفید از نظر سیاسی و اقتصادی جدا شدند. از آنجایی که سفیدپوستان می‌توانستند مسکن، مدرسه و فرصت‌های سفر بهتری داشته باشند، جداسازی به یک سیستم اجتماعی-اقتصادی نهادینه شده تبدیل شد که به نفع سفیدپوستان ثروتمند (نوردن) بود.

با به دست آوردن آرای جمعیت آفریقایی در سال 1948، حزب ملی با وجود مخالفت های اولیه با آپارتاید، به آرامی به قدرت رسید. آنها رسما آپارتاید را یک سال پس از پیروزی در انتخابات تأسیس کردند، به عنوان یک قانون فدرال که به سفیدپوستان آفریقای جنوبی اجازه می دهد بدون حق رای در نمایندگی سیاسی شرکت کنند (هنکینز).

در دهه 1950، در زمان نخست وزیری دکتر NP، این شکل خشن کنترل اجتماعی اجرا شد. هندریک وروورد با جایگزینی انگلیسی به زبان آفریکانس در مدارس و ادارات دولتی، راه را برای توسعه فرهنگ آفریقایی هموار کرد که در آن سفیدپوستان به جای پنهان کردن تفاوت‌هایشان جشن می‌گرفتند (نوردن).

کارت شناسایی اجباری نیز توسط NP برای سیاه پوستان همیشه صادر می شد. به دلیل نداشتن مجوز معتبر، آنها از خروج از منطقه تعیین شده خود منع شدند.

یک سیستم کنترل اجتماعی برای کنترل جنبش سیاه‌پوستان توسط افسران پلیس سفیدپوست طراحی شد و باعث ترس بومیان از سفر به مناطقی شد که به نژادهای دیگر (نوردن) اختصاص داده شده بود. در نتیجه امتناع نلسون ماندلا از تسلیم شدن به حکومت اقلیت توسط سفیدپوستان، ANC او در جنبش های مقاومت علیه آپارتاید شرکت کرد.

از طریق ایجاد بانتوستان ها، جنبش ملی گرا فقر آفریقا را حفظ کرد و از رهایی آن جلوگیری کرد. مردم آفریقای جنوبی علیرغم زندگی در یک منطقه فقیر از کشور، مجبور بودند به دولت سفید پوست (نوردن) مالیات بپردازند، زیرا بانتوستان ها زمین هایی بودند که به طور خاص برای شهروندان سیاه پوست در نظر گرفته شده بود.

به عنوان بخشی از سیاست های NP، سیاه پوستان نیز ملزم به همراه داشتن کارت شناسایی بودند. به این ترتیب، پلیس می‌توانست حرکت آن‌ها را زیر نظر بگیرد و در صورت ورود به منطقه تعیین‌شده نژاد دیگری، آنها را دستگیر کند. «نیروهای امنیتی» کنترل شهرک هایی را به دست گرفتند که سیاه پوستان به رفتار ناعادلانه دولت اعتراض کردند و دستگیر یا کشته شدند.

شهروندان سیاه پوست علاوه بر محرومیت از نمایندگی در پارلمان، خدمات آموزشی و پزشکی بسیار کمتری نسبت به سفیدپوستان (هنکینز) دریافت کردند. نلسون ماندلا اولین رئیس جمهور آفریقای جنوبی کاملاً دموکراتیک در سال 1994 پس از حکومت NP در دوره آپارتاید آفریقای جنوبی از سال 1948 تا 1994 شد.

اکثریت اعضای NP آفریقایی بودند که معتقد بودند امپریالیسم بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم به دلیل امپریالیسم بریتانیا (والش) کشورشان را «ویران» کرده است. همچنین، حزب ملی از «ناسیونالیسم مسیحی» برای به دست آوردن آرای مردم آفریقایی استفاده کرد و ادعا کرد که خداوند نژادهای جهان را آفریده است و بنابراین باید به جای ترس از او احترام گذاشت (Norden).

با این وجود، این ایدئولوژی را می توان نژادپرستانه دانست زیرا برابری بین نژادها را به رسمیت نمی شناخت. تنها استدلال می‌کرد که سیاه‌پوستان به جای ادغام با دیگران، باید در مناطق تعیین‌شده خود مستقل بمانند. به دلیل کنترل کامل NP بر پارلمان، شهروندان سیاه پوست از بی عدالتی آپارتاید غافل نبودند، اما در رسیدگی به آن ناتوان بودند.

در نتیجه امپریالیسم بریتانیا پس از جنگ جهانی اول، آفریقایی ها به طور عمده از حزب ملی حمایت کردند. این حزب به دنبال ایجاد یک فرهنگ جداگانه بود که در آن سفید پوستان تنها مسئولیت دولت را بر عهده خواهند داشت. معمار آپارتاید، دکتر هندریک وروورد، در دوران نخست وزیری خود بین سال های 1948 و 1952، جدایی شدید بین سیاهان و سفیدپوستان را ترویج کرد.

اسکاندیناوی ها معتقد بودند که باید به جای ترس از تفاوت ها پذیرفته شود، زیرا تفاوت های آشتی ناپذیری وجود دارد که یک گروه همیشه بر آنها مسلط است. اگرچه هانکینز پیشنهاد کرد که شهروندان سیاه‌پوست به جای ادغام با فرهنگ‌های دیگر، در خانه‌های خود باقی بمانند (هنکینز)، او نتوانست این گروه‌های «آشتی‌ناپذیر» را برابر تشخیص دهد.

علاوه بر الزام سیاهپوستان به همراه داشتن کارت شناسایی، NP قوانینی را نیز برای این کار تصویب کرد. در نتیجه پلیس توانسته بود به راحتی حرکات آنها را زیر نظر بگیرد. اگر در حال عبور به منطقه ای که برای مسابقه دیگری تعیین شده بود دستگیر می شدند، دستگیر می شدند.

نلسون ماندلا در 27 آوریل 1994 به عنوان اولین رئیس جمهور سیاهپوست آفریقای جنوبی (نوردن) انتخاب شد که پایان آپارتاید را نشان می دهد. ماندلا در سخنرانی خود پس از ریاست جمهوری، به صراحت اعلام کرد که قصد تحقیر آفریقایی ها را ندارد. او در عوض به دنبال تقویت جنبه‌های مثبت و اصلاح «جنبه‌های کمتر مطلوب تاریخ آفریقایی» (هندریکس) بود.

وقتی نوبت به گناهان آپارتاید می رسید، او از حقیقت و آشتی به جای قصاص حمایت می کرد و به همه طرف ها اجازه می داد بدون ترس از مجازات یا تلافی درباره آنچه اتفاق افتاده بحث کنند.

ماندلا، که پس از شکست در انتخابات به ایجاد دولت جدید ANC کمک کرد، NP را منحل نکرد، بلکه با آوردن فرهنگ و سنت‌های آفریقایی به خط مقدم آشتی نژادی، آشتی بین آفریقایی‌ها و غیر آفریقایی‌ها را ترویج کرد.

علیرغم قومیت‌هایشان، مردم آفریقای جنوبی می‌توانستند بازی‌های راگبی را با هم تماشا کنند، زیرا این ورزش به عامل اتحاد ملت تبدیل شد. شهروندان سیاه پوستی که ورزش می کردند، تلویزیون تماشا می کردند و روزنامه می خواندند بدون ترس از آزار و اذیت، امید نلسون ماندلا برای آنها (نوردن) بودند.

آپارتاید در سال 1948 لغو شد، اما آفریقایی ها به طور کامل حذف نشدند. در حالی که ورزش بین نژادی لزوماً به این معنی نیست که NP دیگر بر کشور حکومت نمی کند، اما این امید را برای نسل های آینده آفریقای جنوبی به ارمغان می آورد تا بتوانند به جای زندگی در ترس، با گذشته خود آشتی کنند.

سیاهپوستان آفریقای جنوبی کمتر سفیدپوستان را ستمگر می دانند زیرا آنها بیشتر درگیر فرهنگ آفریقایی هستند. زمانی که ماندلا از قدرت خارج شد، دستیابی به صلح بین سیاه پوستان و سفیدپوستان آسان تر خواهد بود. هدف ایجاد روابط بهتر بین نژادها در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری مهم است، زیرا نلسون ماندلا در 16 ژوئن 1999 بازنشسته خواهد شد.

تحت مدیریت نلسون ماندلا، آفریقایی‌ها بار دیگر با موقعیت خود در جامعه احساس راحتی می‌کردند، زیرا دولت سفیدپوستان وارد قرن بیست و یکم شد. پرزیدنت جیکوب زوما تقریباً به طور قطع در سال 21 به عنوان رهبر ANC (نوردن) به عنوان رئیس جمهور آفریقای جنوبی انتخاب خواهد شد.

نتیجه گیری،

از آنجایی که NP بر اساس حمایت رای دهندگان آفریقایی دارای قدرت کثرتی بود، آنها می توانستند کنترل پارلمان را تا زمانی که انتخابات خود را شکست دهند، حفظ کنند. بنابراین، سفیدپوستان نگران بودند که رای دادن به حزب دیگری منجر به قدرت بیشتر برای سیاهان شود، که در صورت رای دادن به حزب دیگر منجر به از دست دادن امتیاز سفیدپوستان به دلیل برنامه‌های اقدام مثبت می‌شد.

ارسال نظر