انشا در مورد اولین روز من در کالج در 150، 350 و 500 کلمه

عکس نویسنده
نوشته شده توسط guidetoexam

زندگی یک دانش آموز زمانی از نو شروع می شود که از مدرسه فارغ التحصیل می شود و به دانشگاه می رسد. خاطره او از اولین روز تحصیلش در دانشگاه همیشه در قلبش حک خواهد شد. هدف از تمرین نوشتن به زبان انگلیسی این است که از دانش آموزان بخواهیم در مورد اولین روز خود در کالج مقاله بنویسند. مطلب زیر بخشی از مقاله روز اول آنها در دانشگاه است. به منظور کمک به دانش‌آموزان در نوشتن مقاله‌های خود درباره اولین روزهای تحصیلشان در کالج، یک نمونه مقاله و یک پاراگراف نمونه در مورد خودم ارائه کرده‌ام.

 مقاله ای 150 کلمه ای در مورد اولین روز من در کالج

 اولین روز تحصیلم در کالج برای من یک تجربه احساسی بود، بنابراین نوشتن در مورد آن برایم سخت بود. روزی که فصل جدید زندگی ام را شروع کردم نقطه عطفی در زندگی من بود. بعد از قبولی در آزمون SSC در دانشکده حاجی محمد محسن ثبت نام کردم. روز اول قبل از ساعت 9 صبح رسیدم. اولین اقدام من نوشتن رویه روی تابلوی اعلانات بود. برای من یک روز سه کلاسه بود. اول کلاس انگلیسی بود. توی کلاس نشستم.

 تعداد زیادی از دانش آموزان حضور داشتند. گفتگوی پر جنب و جوشی بین آنها در جریان بود. تعامل بین دانش آموزان بسیار زیاد بود. اگرچه قبلاً هیچ یک از آنها را ندیده بودم، به سرعت با چند نفر از آنها دوست شدم. در کلاس، استاد به موقع رسید. رول ها در ابتدا خیلی سریع فراخوانی شدند. او در طول سخنرانی خود از انگلیسی به عنوان زبان خود استفاده می کرد.

 او در مورد مسئولیت های یک دانشجو بحث کرد. سخنرانی های معلمانم لذت بخش بود و من از هر کلاس لذت می بردم. بعدازظهر بعد از کلاس از چند منطقه دانشکده بازدید کردم. در مقایسه با کتابخانه کالج، کتابخانه کالج بسیار بزرگتر بود. هزاران کتاب به نمایش گذاشته شده بود که مرا شگفت زده کرد. یک روز به یاد ماندنی در زندگی من اولین روز من در دانشگاه بود.

 انشا در مورد اولین روز من در کالج در 350+ کلمه

 روز مهمی در زندگی من بود که برای اولین بار وارد دانشگاه شدم. من هرگز آن روز را فراموش نمی کنم. وقتی در مدرسه بودم. برادران و خواهران بزرگترم نگاهی اجمالی به زندگی دانشگاهی برایم فراهم کردند. وقتی کالج را شروع کرده بودم، با انتظار زیادی منتظر آن بودم. به نظرم می رسید که زندگی دانشگاهی به من زندگی آزادتری می دهد، جایی که محدودیت های کمتری وجود خواهد داشت و معلمان کمتری برای نگرانی وجود خواهند داشت. بالاخره روزی بود که آرزویش را می‌کردیم.

 یک دانشکده دولتی در شهر من افتتاح شد. به محض اینکه پا به محوطه کالج گذاشتم، پر از امید و آرزو شدم. دیدن دیدگاه متنوع ارائه شده توسط کالج یک شگفتی خوشایند بود. من هرگز چنین چیزی را در مدرسه خود یا اطراف آن ندیده بودم. بسیاری از چهره های ناشناس جلوی من ظاهر شدند.

 به عنوان دانشجوی سال اول دانشگاه، چیزهای بسیار عجیبی را تجربه کردم. تعجب من با دیدن دانش‌آموزان در حال انجام بازی‌های داخلی و خارجی و همچنین گوش دادن به برنامه‌های رادیویی در طول کلاس ایجاد شد. پوشیدن لباس فرم ممنوع نیست. همانطور که مشاهده کردم رفت و آمد دانش آموزان آزاد است. این به آنها بستگی دارد که تصمیم بگیرند چه کاری می خواهند انجام دهند.

 دانشجویانی که تازه پذیرفته شده بودند، وقتی من آمدم، روحیه خوبی داشتند. دوستی با همه آنها لذت بخش بود. حرکت در دانشگاه برایم لذت بخش بود. وقتی وارد کتابخانه کالج شدم، از پیدا کردن کتاب‌هایی در مورد هر موضوعی که می‌خواستم درباره آن بیاموزم بسیار خوشحال شدم. در اولین روز تحصیلم در کالج، مشتاق کسب اطلاعات بیشتر در مورد آزمایشگاه و انجام آزمایشات بودم. تابلوی اعلانات جدول زمانی کلاس من را نشان می داد. شرکت در کلاس کاری بود که انجام دادم. بین روش تدریس در دانشکده و مدرسه تفاوت وجود دارد.

 یک معلم متخصص هر موضوع را تدریس می کند. کلاس ها سوال نمی پرسند. درس نخواندن موجب توبیخ استاد نمی شود. این صرفاً برای یادآوری به دانش آموزان است که مسئولیت هایی دارند. مدرسه فضایی خانگی دارد، بنابراین دانش آموزان به تنقلات دسترسی ندارند. بنابراین، آنها احساس می کنند که ریتم راحت زندگی تغییر کرده است و من با احساس آمیزه ای از وظیفه و آزادی به خانه بازگشتم.

مقاله ذکر شده در زیر را بخوانید مانند،

 اولین روز من در کالج انشا در 500+ کلمه

 معرفی مختصر:

یک رویداد به یاد ماندنی در زندگی من اولین روز من در دانشگاه بود. وقتی پسر بودم آرزو داشتم در دانشگاه درس بخوانم. در دانشگاهی که برادر بزرگم حضور داشت. در طول صحبت‌هایمان، او داستان‌هایی درباره دانشگاهش برایم تعریف کرد. با خواندن آن داستان ها ذهنم بلافاصله به دنیای دیگری سفر کرد. به عنوان یک دانش آموز، کالج را تجربه ای کاملا متفاوت از مدرسه ام دیدم. به همین دلیل رویای من برای حضور در دانشگاه محقق شد. به نظرم تجربه کالج من فرصتی بود تا از شر قوانین سخت مدرسه خلاص شوم که طبق آن به مدرسه رفته بودم. امتحان SSC بالاخره قبول شد و من توانستم در کالج ثبت نام کنم. برخی از کالج ها به من فرم پذیرش دادند. دانشکده حاجی محمد محسن پس از شرکت در آزمون های پذیرش در آن دانشکده ها مرا برای پذیرش انتخاب کرد. این رویداد آغاز فصل جدیدی در زندگی من بود.

 آمادگی:

مدتی بود که زندگی دانشگاهی در ذهنم بود. بالاخره اینجا بود به محض اینکه از تخت بلند شدم، صبحانه را آماده کردم. در راه رفتن به دانشگاه، خیلی قبل از ساعت 9 صبح به آنجا رسیدم، روال روال روی تابلوی اعلانات نوشته شده بود. روز شلوغی برای من با سه کلاس بود. در کلاس های درس بین کلاس های من تفاوت وجود داشت و من از این موضوع تعجب کردم.

 تجربه کلاس درس:

در کلاس اولم زبان انگلیسی بود. وقت آن رسیده بود که در کلاس درس بنشینم. دانش آموزان زیادی شرکت کردند. گفتگوی پر جنب و جوشی بین آنها در جریان بود. تعامل دانشجویی زیاد بود. با وجود اینکه قبلاً هیچ یک از آنها را نمی شناختم، در کمترین زمان با برخی از آنها دوست شدم. در کلاس، استاد به موقع رسید. سریع رول را صدا زد. بعد از آن شروع به صحبت کرد. 

انگلیسی زبان اول او بود. وی گفت که دانشجویان دانشکده مسئولیت ها و وظایفی دارند. او به شدت توجه من را جلب کرد. سخنرانی بسیار آموزنده ای بود و من از آن بسیار لذت بردم. کلاس بعدی اولین مقاله بنگالی بود. کلاس در کلاس دیگری برگزار شد. داستان های کوتاه بنگالی موضوع سخنرانی معلم در آن کلاس بود. 

استانداردهای آموزشی مدرسه قبلی من با کالج هایی که در آن شرکت می کنم متفاوت است. بعد از شرکت در کلاس ها متوجه تفاوت شدم. علاوه بر این، کالج روش بهتری برای تدریس داشت. استاد با دانش آموزان به گونه ای مودبانه برخورد می کردند که انگار با هم دوست هستند.

کتابخانه ها، اتاق های مشترک و غذاخوری ها در کالج:

بعد از شرکت در کلاس ها از قسمت های مختلف دانشکده بازدید کردم. کتابخانه بزرگی در دانشکده وجود داشت. هزاران کتاب آنجا بود و من شگفت زده شدم. مکان محبوبی برای مطالعه بود. جمع کثیری از دانش‌آموزان در جمع دانشجویان مشغول چت کردن بودند. همچنین برخی از دانش آموزان بازی های داخل سالن را انجام دادند. بعد، در کنار غذاخوری کالج توقف کردم. من و تعدادی از دوستانم آنجا چای و تنقلات خوردیم. همه در محوطه دانشگاه اوقات خوبی داشتند و از خود لذت می بردند.

1 نظر در مورد “انشا در مورد اولین روز من در کالج در 150، 350 و 500 کلمه”

ارسال نظر